٢٢ بهمن و صف جديد شکست خوردگان
در حاشيه نظرات کوروش مدرسى
آذر ماجدى

"ميگويند در سالهاى اخير يک روند "بازبينى" و "بازنگرى" در بين انقلابيون و چپگرايان اپوزيسيون ايران در جريان بوده است... . هرچند در اينکه "بازبينى" کلمه مناسبى براى توصيف اين روند باشد جاى ترديد جدى هست. در خلوت، وقتى بيان حقيقت کسى را نميرنجاند، ميتوان اين روند را يک روند ندامت توصيف کرد. اما در انظار عموم، جايى که، بويژه اين روزها، نزاکت سياسى ... حکم ميراند، شايد کلمه "نو انديشى" معادل بهترى باشد .  يکى از اولين قربانيان اين روند نو انديشى مقوله انقلاب و انقلابيگرى بطور کلى و انقلاب ٥٧ بطور اخص بوده است ."

"روايتها از آن دوران زياد و مختلفند، اما بيش از آنکه چيزى راجع به حقيقت تاريخى بگويند، راجع به خود راوى و مکانش در دنياى امروز حکم ميدهند. انسان هميشه از دريچه امروز به گذشته مينگرد و در آن در جستجوى يافتن تائيدى بر اراده و عمل امروز خويش است. نوانديشان ما نيز در نگاه به انقلاب ٥٧، در پى برافراشتن پرچمى در ايران... {امروز} هستند. اما اين پرچم هميشه وجود داشته است. اينکه هر بار چه کسى، با چه تشريفاتى و با زمزمه چه اوراد و آياتى، زير اين پرچم حضور به هم ميرساند مساله اى ثانوى است ."

این نقل قولی است از دو پارگراف اول و آخر "تاریخ شکست نخوردگان" یکی از شاهکارهای سیاسی – ادبی منصور حکمت. او در این نوشته نه تنها تحلیلی عمیق و مارکسیستی از انقلاب ۵۷ ارائه میدهد، بلکه با عمقی نه تنها سیاسی تئوریک، بلکه روانشناسانه موقعیت نزار و مفلوک "افراد و محافل و جريانات متشکل از بازماندگان و انقلابيون پا به سن گذاشته انقلاب ٥٧" را توصیف میکند. این نوشته از کلاسیک های مارکسیستی در تحلیل تحولات ۱۳۵۷، یکی از مهمترین تحولات سیاسی – اجتماعی در قرن بیست و تحلیل تاریخی- رواشناسانه از "انقلابیونی" است که  نادم میشوند .

۱۳ سال است که در آستانه سالگرد قیام ۲۲ بهمن و در سالگرد سقوط شوروی، "تاریخ شکست نخوردگان" را مرور کرده ایم. زیرا دریچه ای است به عمق یک تحلیل مارکسی از مهمترین پدیده سیاسی – اجتماعی تاریخ معاصر ایران. پدیده ای که تاثیراتی عمیق بر جامعه ایران، در منطقه و در ابعاد بین المللی گذاشته است. پدیده ای که تاثیرات بجا ماندنی تلخ و شیرین بر زندگی سه نسل از انسان هایی داشت که بنوعی با جامعه ایران مرتبط بوده یا هستند. امسال اما "تاریخ شکست نخوردگان" را در شرایط متفاوتی مرور میکنیم .

جامعه ایران مدت ۸ ماه است که در یک تلاطم سیاسی – اجتماعی نوین قرار گرفته است. خیزش آزادیخواهانه مردم ابعادی گسترده یافته است. اکنون دیگر بر ناباورترین ناظران سیاسی، وفادارترین پادوهای رژیم اسلامی و متوهم ترین مرعوب شدگان خشونت و جنایت این رژیم نیز مسجل شده است که این رژیم رفتنی است. پژواک شعارهای سرنگونی طلبانه مردم: "جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم" "خامنه ای بدونه، بزودی سرنگونه"، پاره کردن و لگدکوب کردن عکس های خامنه ای و خمینی و پاره کردن قرآن آنهم در روز عاشورا که در زمره مقدس ترین روزهای این رژیم ارتجاعی و اسلامی ها است، جامعه را به لرزه انداخته است. جمهوری اسلامی رفتنی است. زیرا مردم نه تنها بر آن حکم داده اند، بلکه اکنون به خیابان ها آمده اند تا این حکم را اجراء کنند .

در قبال این تند پیچ سیاسی تعیین کننده، بسیاری از احزاب سیاسی در چپ و راست معلق و زیگزاگ سیاسی زدند. در این میان شاید متحیر کننده ترین آکروبات سیاسی از طرف دو جریانی که تحت نام کمونیسم کارگری فعالیت میکنند، به نمایش درآمد. هر دو بشدت به راست چرخیدند. موضع شان در قبال این رویدادها ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارد، اما عملا دو روی یک سکه است. یکی کل جنبش سرنگونی طلبانه مردم را ارتجاعی میخواند؛ دیگری دنباله رو جریانات راست بورژوایی شده است. یکی، معلق سیاسی را جایگزین "کشتی" سیاسی کرد. دیگری با کل این خیزش و مبارزات مردم قهر کرد و با اخ و تف آن را بدرقه کرد .

حزب کمونیست کارگری (حکک) اعلام کرد که  با جریانات راست بورژوایی، چه اصلاح طلبان دولتی، جماعت موسوی، کروبی، خاتمی و شرکاء و چه جنبش ناسیونالیسم راست پرو غرب، رضا پهلوی و سایرین کشتی نمیگیرد. بجای "کشتی ایدئولوژیک" کوشید آنها را میان مردم قاچاق کند و تحت لوای "نیروهای سازشکار انقلاب" به آنها برخورد دوگانه کرد. انقلاب نزد این جریان پوپولیستی ربطی به مقوله انقلاب نزد مارکس و حکمت ندارد. رهبری جدید این حزب هر حرکت اعتراضی مردم در خیابان را انقلاب مینامد. تعدادی از مردم بعلاوه خیابان مساوی است با انقلاب. این معادله پوپولیستی بسیار ساده انگارانه حمید تقوایی است. از این رو زمانی که موسوی هم در میان مردم در خیابان حاضر میشود، نزد این رهبران پوپولیست، او نیز به نیروهای انقلاب پیوسته است .

جریان دیگر، حزبی که خود را "حکمتیست" مینامد، (این نام بر این جریان دنیایی طنز را در اذهان زنده میکند) به یک موضع شدیدا ارتجاعی درغلطید. کل خیزش مردم و مبارزات مردم علیه رژیم اسلامی را ارتجاعی خواند. به این مبارزات یک رنگ سبز پاشید و آنرا در پرونده جدال دو جناح بایگانی کرد. به داستان سرایی و دروغ روی آورد تا موضع بشدت ارتجاعی خود را توجیه کند .

"یک سال پیش باور نکردنی بود که بورژوازی ایران بتواند، در مقابل بخش حاکم در طبقه خود، بر تن "جنبش سرنگونی" لباس اسلامی کند. یک سال پیش باورنکردنی بود که جنبش جدائی مذهب از دولت و جنبش سکولاریسم در ایران لباس مذهبی برتن کنند. یک سال پیش باورنکردنی بود که بتوان جنبش رهائی زن در ایران را با حجاب و صلوات به جنگ بی حقوقی زن آورد. یک سال پیش کسی تصور نمیکرد که بتوان زنان عملا از حجاب گریخته در جمهوری اسلامی را با حجاب به میدان جنگ با حجاب کشاند. یک سال پیش سخت بود تصور کرد که خواست جدائی دولت از مذهب و جنبش سکولاریسم در ایران را عقب راند. اما این اتفاق افتاده است." (کورش مدرسی، سنت مردگان در ذهن زندگان).

این توصیف سرتاپا دروغ و وارونه از خیزش مردم، از مبارزات مردم علیه رژیم اسلامی، از جنبش آزادی زن، از نقش زنان و این جنبش در پیشاپیش مبارزات مردم، سر هم بندی شده است تا موضع بشدت ارتجاعی و پاسیفیستی ایشان و حزب متبوعش توجیه شود. همین توصیف از خیزش مردم و جنبش آزادیخواهانه سرنگونی طلب سندی بسیار گویا از "شکست خوردگانی" است که منصور حکمت به آنها اشاره دارد. در مقابل این روایت "مسموم" و دروغ کورش مدرسی از خیزش اخیر مردم و جنبش سرنگونی طلب باید این تحلیل منصور حکمت را قرار داد :

"گفته اند که تاريخ را همواره فاتحين مى نويسند. اما بايد افزود که تاريخى که شکست خوردگان مى نويسند به مراتب دروغين تر و مسموم تر است. چرا که اين دومى جز همان اولى در لباس تعزيه و نوحه و تسليم و خودفريبى نيست. اگر تاريخ داستان تغيير است، آنگاه تاريخ واقعى تاريخ شکست نخوردگان است. تاريخ جنبش و مردمى است که همچنان تغيير ميخواهند و براى تغيير تلاش ميکنند. تاريخ کسانى است که حاضر نيستند ايده آلها و اميدهاى خود براى جامعه بشرى را دفن کنند. تاريخ مردم و جنبشهايى است که در انتخاب اصول و اهداف خويش مخير نيستند و ناگزيرند براى بهبود آنچه هست تلاش کنند ."

این جریان در بحبوحه مبارزات مردم، در اوج درگیری مردم با اوباش اسلامی، در شرایطی که مردم عکس های خامنه ای و خمینی را به آتش میکشیدند و لگد کوب میکردند، قرآن پاره میکردند و فریاد میزدند: جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم، با "رشادت" و "افتخار" خاصی شکست مردم را اعلام کرد. موضع "سوسیال پاسیفیستی" آنها، عملا این جریان را همسو با جناح هار حاکم نظام قرار داد. و اینها، با تبختر و قلدر منشی خاص خویش، همه را متهم به دنباله روی از جناح اصلاح طلبان کرده و میکنند. بنظر میرسد که متوجه نیستند چگونه مردم و تاریخ از همسویی مواضع اینها با جناح راست حاکم عکس میگیرند. در تمام این ۸ ماه کارشان این بوده که به مردم بگویند: "نروید!" "نکنید!" "نگویید!" جالب اینجاست که شتاب تحولات، مجبورشان کرده است که تعدیلاتی در مواضعشان وارد کنند، اما جوهر ارتجاعی و راست موضع شان کماکان پابرجا است و از تمام مواضع شان با زمختی و زشتی بیرون میزند .

آخرین شاهکار این جریان فراخوان به مردم برای خانه ماندن در روز ۲۲ بهمن است. اعلام کرده اند: "مراسم اسلامی و دولتی ۲۲ بهمن روز احقاق حقوق مردم نیست." از منظر یک کمونیست کارگری در نگاه اول ایرادی به این موضع وارد بنظر نمیرسد. اما با خواندن اطلاعیه روشن میشود که نزد ایشان "مراسم دولتی اسلامی" با روز ۲۲ بهمن یا سالگرد قیام یکیست. تفاوتی میان این دو قائل نیستند. زیرا طی متن بارها و بارها از "مراسم اسلامی ۲۲ بهمن" یاد میکنند و بلافاصله میگویند این روز. بنظر میرسد که نقدهای عمیق ما به موضع ارتجاعی شان تا این حد کارساز بوده که کوشیده اند ظاهر موضع شان را کمی ظریف تر و دو پهلو کنند تا خود را  از زیر نقد برهانند. بنظر میرسد که سعی کرده اند از گاف های پی در پی این چند ماهه درس بگیرند. اما خیر. این فقط یک کلک انشایی موهن است. و همین ریاکاری و بازی انشایی، زشتی و زمختی موضع سیاسی آنها را صد چندان میکند .

در این اطلاعیه و نزد اینها مراسم دولتی و اسلامی و روز ۲۲ بهمن یکی است. هیچ تفکیکی میان این دو قائل نیستند. گویی در این چند ماهه خواب بوده اند و ندیده اند که مردم چگونه تمام روزهای مقدس رژیم را به سخره گرفته اند: قدس، ۱۳ آبان و تاسوعا و عاشورا. ندیده اند که مردم چگونه در این روزها ضد تظاهرات های عظیم سازمان داده اند و علیه رژیم شعار داده اند. گویی خواب بوده اند و ندیده اند که در این روزها چگونه مردم با اوباش اسلامی درگیر شده اند و چگونه موسوی و شرکاء و تمام پادوهای ملی – اسلامی کوشیده اند مردم را از شعارهای "ساختارشکنانه" (یعنی سرنگونی طلبانه) باز دارند و با التماس و استغاثه از آنها خواسته اند که دست به "خشونت" نزنند. گویی خواب بوده اند و متوجه نشده اند که مردم از هر فرصتی برای تعرض به رژیم اسلامی و تغییر توازن قوا به نفع خود بهره میجویند. از قرار نزد اینها تمام روزها "یوم الله" و برای اعتراض آزادیخواهانه حرام است. گویی خواب بوده اند و هر از چند گاهی چرتشان پاره شده و یک تکه رنگ سبز دیده اند و دوباره بخواب رفته اند و در خواب تئوری های بشدت راست و ارتجاعی علیه مبارزات مردم سرهم کرده اند .

هر تلاشی برای بیدار کردنشان نزد آنها معنای زابرا شدن دارد. انشای شان را ریاکارانه تلطیف کرده اند. اما موضع شان همچنان ارتجاعی است. جالب اینجاست که تازه اگر روزهای قدس و ۱۳ آبان و عاشورا عملا روزهای اسلامی است که مردم به ضد رژیم بدل شان کردند، روز ۲۲ بهمن روز مردم است. سالگرد قیام مردم است. سالگرد عمل مستقیم و انقلابی مردم است. اما اینها این روز را دو دستی تقدیم رژیم اسلامی میکنند. و اینجا است که انسان به این ادراک تلخ میرسد که این جریان نیز در میان همان "انقلابیون نادمی" جای دارد که منصور حکمت در تاریخ شکست نخوردگان به آنها اشاره میکند .
از مردم خواسته اند که در سالگرد قیام ۲۲ بهمن، در سالگرد این حرکت انقلابی و مستقل مردم، کارگران و نیروهای چپ در تحولات سیاسی ۱۳۵۷، در خانه بمانند. چرا که از نظر آنها "ارتجاع اسلامی سبز، با پادوئی تمام و کمال جریانات ملی – مذهبی، مشروطه خواه و توده و اکثریت و چپ حاشیه ای و به کمک امثال بی بی سی، جدال خود با اسلام سیاه را به جدال مردم با جمهوری اسلامی تبدیل کرده است. مراسم ۲۲ بهمن ، روز قدرتنمایی و زورآزمایی در میان دو جناح ارتجاعی است، برای ایجاد تعادل و توازن در صفوف حاکمیت شان. ...این روز احقاق حقوق مردم، روز اعتراض به نابرابری زن و مرد، روز اعتراض به بی حقوقی کارگر، روز اعتراض به اختناق و اعدام و برای آزادی زندانی سیاسی نیست. این روز روز اتحاد دشمنان مردم علیه تحرک مستقل توده ای مردم برای آزادی و برابری است." (اطلاعیه حکک-ح در مورد ۲۲ بهمن)

این حزب در قبال خیزش آزادیخواهانه مردم و جنبش عظیم آنها برای سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی یک موضع شدیدا راست و ارتجاعی اتخاذ کرده است. زیر فشار نقد های تیز و کوبنده ما این جریان کوشید با توسل به دروغ و تحریف و با آویزان شدن به طبقه کارگر موضع ارتجاعی و راست خویش را توجیه کند. اما هر چه در توجیه این راست روی تقلای بیشتری میکند، زشتی و ابتذال موضعش بیشتر عیان و آشکار میگردد. نام این جریان در تاریخ بعنوان حزبی که در تعیین کننده ترین و خطیر ترین شرایط سیاسی جامعه، در کنار راست ترین جریان قرار گرفت، ثبت شده است .

در رابطه با این جریان، برای ما کمونیستهای کارگری که کوشیده ایم پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را برافراشته نگاه داریم و این خط را در این اوضاع سیاسی پر تلاطم و پر شتاب به پیش بریم، اساسا یک مساله مطرح است، این جریان، همچون همتای سیاسی اش ربطی به کمونیسم کارگری و منصور حکمت ندارند. اینها با استفاده از اعتبار و تاریخچه پر افتخار کمونیسم کارگری و منصور حکمت میکوشند سیاست های ارتجاعی و راست خویش را به پیش برند. بعلاوه باید به آن دسته کادرهای این دو حزب که خود را بخشی از جنبش کمونیسم کارگری و مبلغ و پیرو نظرات منصور حکمت میدانند، گفت که رفقا، بخود آیید. در کنار این رهبری شما در جهت مخالف آنچه به آن اعتقاد دارید حرکت میکنید. سیاست های این دو حزب بیش از هر چیز در جهت بی اعتبار کردن کمونیسم کارگری و منصور حکمت است. *